با شروع جنگها در افغانستان، تاراج آثار باستانی کشور نیز آغاز یافت. در سالهایی که جنگهای داخلی مجاهدین و هرجومرجهای پس از آن اتفاق افتاد، بخشی از این آثار به خارج قاچاق شد. در دوره اول حاکمیت طالبان دستههای مافیاییای که با این گروه همراه بودند، با همدستی مافیای پاکستانی به شکل گستردهای به حفاری و قاچاق آثار باستانی اقدام کردند و هزاران قلم از اشیای عتیقه را در بازارهای سیاه به فروش رساندند. در دوران جمهوریت هرچند اقداماتی برای جلوگیری از این کار صورت گرفت، اما بهدلیل ضعف و فساد بسیاری از دستگاهها، پدیده قاچاق آثار عتیقه متوقف نشد. با روی کار آمدن دوباره طالبان در افغانستان و باز شدن دست مافیا، که اینک به شکل پیشرفتهتری عمل میکند، موج جدیدی از قاچاق این آثار به راه افتاده و اینبار علاوه بر بازار سیاه پاکستان، در دیگر بازارهای سیاه منطقه بهشمول ایران نیز به فروش میرسد.
آثار باستانی کشورها معتبرترین گنجینه تاریخی آنها است و میتواند ابعادی از فرهنگ، قانون، هنر، سطح عقلانیت، نحوه معیشت، طریقه مدیریت، میزان توسعه و بسیاری از ناگفتهها را درباره گذشته به ما بازگوید و امروز را با دیروز پیوند دهد. همچنان این آثار کمک میکند که جلو تحریف حقایق تاریخی گرفته شود؛ زیرا دستگاههای قدرت و جریانهای رقیب آن معمولاً تاریخ را مسخ میکنند و از اینرو روایت رسمی از تاریخ، غالباً جعلی و غیر قابل اعتبار است. تاریخ جعلی عمدتاً برای خدمت به صاحبان قدرت یا گروههای درگیر این ماجرا به وجود میآید تا با خلق توهمهای نژادی، مذهبی، تباری و مانند اینها، پایه حاکمیت یک گروه را تقویت و تحکیم ببخشد. تاریخ جعلی ادعاهایی بزرگ در میافکند و با تکرار و تلقین به تبلیغ و ترویج آنها کمر میبندد تا آنها را بهمثابه حقایق پذیرفتهشده وارد باور عمومی کند. برای جعل تاریخ به اسناد چندانی ضرورت نیست، جز موارد گزینشی که بتواند پشتوانه آن ادعاها باشد.
تاریخ حقیقی اما از روی آثار مستند و معتبر که با شیوههای علمی قابل سنجش و ارزشیابی باشد، به نگارش درمیآید. نهتنها سنگنوشتهها و آثار فلزی، بلکه حتی ظروف سفالین مربوط به زمانههای باستانی، گفتنیهای فراوانی درباره گذشته دارند و از آن طریق هم اعتقادات و هم سبک زندهگی مردم قابل مطالعه و شناسایی میشود. هرچه شمار بیشتری از آثار باستانی در اختیار داشته باشیم، بیشتر میتوانیم در برابر توفان جعلکاری بایستیم و از حقیقت دفاع کنیم. راز توجه کشورهای پیشرفته به گردآوری آثار عتیقه و بهویژه اهمیتی که مراکز علمی و اکادیمیک به این کار میدهند، در همین جا نهفته است.
افغانستان در نیمقرن اخیر بخش فراوانی از آثار باستانی خود را از دست داده و این آثار تبدیل به پولی کثیف شده که به جیب دزدان و قاچاقبران رفته است. طالبان افزون بر نفوذ مافیا و شبکههای قاچاق در بدنه تشکیلاتی آن، نه درکی از اهمیت آثار باستانی دارند و نه باوری به ارزشمندی آنها. بدتر اینکه گروههای بنیادگرا عموماً جا افتادن روایت جعلی خود از گذشته را وابسته به محو تاریخ گذشته میدانند و از اینرو، به تخریب و نابودسازی اسناد و آثار گذشته اقدام میکنند. کاری که طالبان با مجسمههای بودا در بامیان کردند، دقیقاً همان کاری بود که داعش در پالمیرای سوریه کرد. داعش با از بین بردن آثار ارزشمندی که از چندین تمدن کهن به میراث مانده بود، بخشی از تاریخ مستند بشریت را به نابودی کشاند. طالبان نیز در همین مسیر روانند. ملتهایی که تاریخ حقیقی خود را حفظ نکنند، زندهگیشان دستخوش جعل و دروغ خواهد بود
هشت صبح.