چون من کجا یافت شود دل شکسته تر 

بیچاره تر ز غصه و غم پا نشسته تر 

در پیچ و تاب زندگی و رنج روزگار 

آخر کجاست همچو من خسته خسته تر

در کار من گره به گره میخورد گره 

تا چند زندگی چنین بسته بسته تر 

من دفتر حیات خودم تا ورق زدم 

دیدم صفحاتش زهم بود گسسته تر

در مزرع امید تو خواهم غنی مدام 

سوزد کشت مزرعت هم نرسته تر 

در آسمان بخت ثنا نقش بسته است 

استاره ای که نیست از آن نا خجسته تر

محمد اسماق ثنا 

ونکور کانادا 

+++++++++++++++++++

خصم وطن

محمد اسحاق ثنا

ونکوور – کانادا

چند ای خصم بسوزد وطن از بیدادت

شرم بادا به تو از این همه استبدادت

اشک و آه پدر و مادر اولاد وطن

عاقبت سیل شود تا بکند بنیادت

دشمن یک روز ز میدان نبرد بگریزی

کفش و دستار تو در صحنه رود از یادت

بجز از ریختن خون جوانان وطن

غیر ازین خصم دگر یاد نداد استادت؟

تا زمین است و زمان است و همین لیل و نهار

لحظه ی دشمن مکار نبینم شادت

نونهالان وطن ای ثمر باغ امید

دور ز آسیب زمان باد قد شمشادت