! بهترین انتقام از خونِ پدر روشن‌گری است


این جوان لطیف محمود است. همان لطیف محمود خودِ ما که از بهترین گردانندگان بحث‌های تحلیلی و سیاسی است. او امروز پدرش، مردی را که سال‌های دراز زندگی را برای «شدن» لطیف و دیگر فرزندانش قربانی کرده بود، به خاک سپرد. پدر را کوردلان سیه‌اندیش به شهادت رسانیدند.
لطیف محمود را گرداننده‌ی باقار قدیر میرزایی به من معرفی کرد. در آن زمان برنامه‌های پژوهش بین‌المللی را با تلوزیون آریانا می‌ساختیم. آن‌گاه لطیف محمود بسیار جوان بود ولی به شدت پرتلاش. یکی از دلبسته‌گان متعهد علوم سیاسی بود. همیشه پرسش‌های جدی را با من در میان می‌گذاشت. او به همان اندازه‌ایکه با استعداد است، با تربیت نیز است. جوانی با هیکل بلند، سیمای باز و زیبا و قلب پر از آرزو. باری مرا برای سخن‌رانی در دانش‌گاه دنیا دعوت کرد. نخست او با گفته‌های عمیق، دقیق و حرفه‌ای مرا به معرفی گرفت. در آن‌روز آقای سنگ‌دل و محمود عزیز به من تندیس پروفیسور مهمان را دادند. به‌خوبی به یادم است. آن‌روز به لطیف محمود گفتم:«خودت از جذاب‌ترین گردانندگان تلوزیون هستی». خندید و گفت من می‌‌آموزم استاد.
یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد لطیف محمود را که خیلی دوست دارم شیوه‌ی گفتار شیرین به زبان‌های پشتو، فارسی و ازبیکی است. او در پهلوی این‌که یک گرداننده‌ی بی‌نظیر است جذابیت یک نمایش‌گردان را نیز دارد. به باور من قدر لطیف محمود و گرداننده‌ی با تجربه و جدی نصیر فیاض را باید دانست. تلوزیون آریانا باید از داشتن این دو شخصیت بانام خیلی مفتخر و خرسند باشد و قدر آن‌ها را بداند.
امروز وقتی لطیف محمود عزیز ما را دراین حالت دیدم، دلم برای خنده‌هایش سخت تنگ شد. باری از پدرش به من گفته بود. او خود را مدیون پدر می‌دانست. پدر، مرد مبارزه بود. پدر، مرد روشن‌فکر بود. پدر، استاد مهربان بود. پدر، پدر بی‌بدیل بود. پدر، رفیق خوب بود و پدر، هم‌سنگر رزمنده بود. او در سنگر نبرد و لطیف محمود در سنگر روشن‌گری می‌رزمیدند. تصور کنید که از دست دادن چنین پدر، چه بر سر لطیف محمود آورده‌است.
این نامه را نوشتم تا به لطیف محمود بگویم که:
ـ تنها نیستی عزیزم. ما در کنارت هستیم. دردت را احساس می‌کنیم. تنهایی‌ات را شریک پیکرهای خود می‌سازیم.
– بهترین انتقام از خون پدر روشن‌گری است. تو با روشن‌گری دل تاریک دشمنان پدر را نشانه‌ گیر و شلیک کن. این ظرفیت در تو است. ما در کنارت هستیم.
– نام پدر به‌سان سایر شهدای وطن جاودانه است. مرگ، پایان شخصیت آن مرد بزرگ نیست. تو ادامه‌ی آن راه بزرگ هستی، ما هم‌راهت روانه هستیم.
– خود پدر شو و روح پدر را را در خون فرزندات جاری ساز. بگذار نام و عزت آن پدر بزرگ در رگ، رگ خانواده‌ی محمود جاری باشد.

روحش‌ شاد و نامش انوشه باد!

پیش‌نهاد می‌کنم این متن را به حد کافی پخش کنید تا قاتلین شهید محمود بدانند که انتقام در کمین نشسته است. ما با قلم و سخن در برابر بربریت شما ایستاده‌ایم.
ملك ستيز