اگر شما امریکا باشید، افغانستان را ترک می کنید؟

۷ هزار عسکر امریکایی همان نیروی اضافی است که بیرون می رود. آن ۸۴۰۰ نفر که درجایش مستقر است.

اول باید تذکر داد که خروج ۷۰۰۰ نیروی امریکایی از افغانستان، کدام تاثیری منفی یا مثبت بر سرنوشت افغانستان ندارد. این تعداد قوا از زمان روی کار آمدن ترمپ به طور اضافی آورده شده بود. تیم ترمپ در ابتداء کاملاً آماده جنگ مستقیم با ایران بودند. اما روسیه این محاسبه را به هم زد و هر دو کشور ، افغانستان را میدان مصاف آینده با امریکا تعیین کردند و پروژه اتحاد ایران و روسیه با طالبان صورت عملی به خود گرفت.
همین حالا، حضور عساکر خارجی در افغانستان فقط فایده اش به خود شان است نه برای افغانستان. نام ماموریت خود را گذاشته اند « آموزش و مشوره دهی». این خنده آور است. تاریخ افغانستان می گوید که افغان ها در جنگیدن به کدام مشوره ضرورت ندارند. این چه نوع مشوره ای است که رقم تلفات اردوی ملی روزانه کمتر از صد نفر نیست؟
امریکا حالا به جای رها کردن میدان به دیگران، جایگاه عملیاتی جدیدی برای خود تعریف کرده است. اتحاد با طالبان، نابودی یا کنار زدن «ضد طالبان» نیست؛ به کار اندازی کمک مالی سنگین تر و  ادغام هر دو ( طالب وضد طالب) البته در صورت لزوم، علیه روسیه و ایران است. شرط طالبان در مذاکرات حداقل اعلام یک جدول زمانی برای خروج بود تا اتحاد سیاسی بین امریکا، طالبان، امارات، عربستان و پاکستان توجیهی برای اجرا داشته باشد.  نابودی طالب برای امریکا و ناتو هم از نظر مالی و هم حیث نظامی کدام درد سر جدی نیست.
امریکا این قدر شعور دارد که اگر خودش نیز مستقیم به جنگ نیاید، فقط با دادن کمک چشمگیر و بسنده به گروه های مجاهدین «ضد طالب» قادر است تلفات طالبان را یومیه تا سرحد ۵۰۰ نفر برساند. اما هدف امریکا نابودی طالب و مجاهد نیست؛ درآمیزی هردو نیرو برای مهار نیروهای منطقه ای در حوزه افغانستان است که با امریکا دعوای استراتیژیک دارند.
بنا برین، مذاکرات خلیلزاد در ابوظبی بی دست آورد نبود؛ فقط مصلحت درین است که تا پیشرفت بیشتر در معامله، اخبار مشوش کننده را به دهان رسانه ها نگذارند. رسانه ها صرفاً مامور اند که از جیرۀ دستگاه های رسمی تغذیه کنند. اعلام خبر خروج نظامی از افغانستان و سوریه، مانند شروع مذاکرات مستقیم با گروه طالبان، یک حادثه فوری نبود؛ و پیش زمینه طولانی دارد. طالبان پوره می دانند که زورگویی خصوصاً در سطح داخلی به زورگویی بیشتر می انجامد. امریکا می تواند با استفاده از نیروهای ضد طالب، هزار سال دیگر با هرکسی که بخواهد بجنگد. ازین قرار، لزوماً و ضرورتاً در بدل حصول بخش عمده قدرت سیاسی، با رفتار و کردار سابق خود خدا حافظی کنند.
اما درپس این مهندسی سیاسی امریکا چه محاسبه ای خفته است؟
امریکا می خواهد اول حربه روسیه و ایران را که نام «اشغالگر» به امریکا داده و منافع غرب را با دم تیغ جهادگرایان عاشق ابدی شهادت برابر کرده اند؛ باطل کند و کاری کند که همین لقب به خود آن ها برگردد. ثانیاً نیروی شکست ناپذیر طالبان جمع مجاهدان را از انحصار رقبا بیرون بیاورد.  دم و دستگاه دولت و کل امورات را به خود آن ها برگرداند و با حفظ مشروط پایگاه های نظامی اش در افغانستان، از حکومت تحت زعامت طالب با تمام قوا حمایت نظامی و مالی کند. مطالعات انگلیس وامریکا برین نکته متمرکز است که یک دولت مشترک طالب- مجاهد خود به خود از نظر ترانزیت، امنیتی و سیاسی با روسیه، پاکستان و ایران در تصادم قرار می گیرد. چرخش طالب به سوی همسایه گانی که عادت به دست درازی در امور افغانستان دارند؛ سبب می شود که این نیروی شیدای جنگ و اشتشهاد، برای همیشه متحد امریکا باقی بماند و امریکا خوب تر از اکنون می تواند درین «باغچه عقبی» استراتیژیک جای پای خود را محکم کند. امریکا بی میل نیست که روسیه دو باره به این باغچه کج و پیج جنوبی سرش را داخل کند. خصوصاً می خواهند سر ایران را داخل کنند.’گزارشنامه افغانستان